قبل از هرچیز باید بگم که:سیگار روزانه جان بسیاری از انسان ها را میگیرد...!
حالا یه شعر دیگه بخونید از "اندیشه فولادوند".
خمیازههای کشدار، سیگار پشت سیگار
شب گوشهای به ناچار، سیگار پشت سیگار
این روح خسته هر شب، جان کندنش غریزیست
لعنت به این خودآزار، سیگار پشت سیگار
پای چپ جهان را، با ارهای بریدن
چپ پاچههای شلوار، سیگار پشت سیگار
در انجماد یک تخت، این لاشه منفجر شد
پاشیده شد به دیوار، سیگار پشت سیگار
بر سنگفرش کوچه، خوابیده بیسرانجام
این مرده ی کفن خوار، سیگار پشت سیگار
صد صندلی در این ختم، بیسرنشین کبودند
مردی تکیده بیزار، سیگار پشت سیگار
تصعید لاله گوش، با جیغهای رنگی
شک و شروع انکار، سیگار پشت سیگار
مردم از این رهایی، در کوچههای بنبست
انگارها نه انگار، سیگار پشت سیگار
این پنچ پنجه امشب، هم خوابگان خاکند
بدرود دست و گیتار، سیگار پشت سیگار
ماسیده شد تماشا، بر میله میله پولاد
در یک تنور نمدار، سیگار پشت سیگار
صد لنز بیترحم، در چشم شهر جوشید
وین شاعران بیکار، سیگار پشت سیگار
در لابلای هر متن، این صحنه تا ابد هست
مردی به حال اقرار، سیگار پشت سیگار
اسطورههای خائن، در لابلای تاریخ
خوابند عین کفتار، سیگار پشت سیگار
عکس تو بود و قصّه، قاب تو بود و انکار
کوبیدمش به دیوار، سیگار پشت سیگار
مبهوت رد دودم، این شکوهها قدیمیست
تسلیم اصل تکرار، سیگار پشت سیگار
کانسرو شعر سیگار، تاریخ انقضاء خورد
سه، یک، ممیز چهار، سیگار پشت سیگار
ته ماندههای سیگار، در استکانی از چای
هاجند و واج انگار، سیگار پشت سیگار
خودکار من قدیمیست، گاهی نمینویسد
یک مارک بیخریدار، سیگار پشت سیگار
اندیشه فولادوند
قالب خیلی سادست!؟اشکالی نداره,یه مدتم اینجوری.خسته شدم انقد دنبال قالب خوب گشتم خب!!
به مناسبت افتتاح قالب جدید شعری بخونید از "اندیشه فولادوند".ممکنه یه چند تا شعر پشت هم ازش بزارم واسه این که تازه تو دفترم دیدم و نمی خوام باز یادم بره اینجا نوشتنشون.
ناگهان قل خوردم امشب در کفن عالیجناب
خوف دارم از مرور این سخن عالیجناب
عاشقم کردید و رفتید و غزل تزریق شد
در شعورم مثل خون اهرمن عالیجناب
خودکشی کردم پس از بدرودتان در آینه
اعترافی تلخ با ضعفی خفن عالیجناب
آن تپانچه، یک گلوله، این شقیقه، حکم تیر
یادتان میآید اصلا" اسم من عالیجناب؟!
عشق را تفسیر کردید از ازل تا آن اتاق
با ولع از تیشه بر سر کوفتن عالیجناب
یادتان میآید آن شب بحثمان حول چه بود؟
حول افلاطون و عُشاق کهن عالیجناب
من که قلابم به قلاب شما افتاده بود
دفن گشتم در شما بیگورکن عالیجناب
من که از جغرافی بد اخمها میآمدم
بیهوا عاشق شدم از روح و تن عالیجناب
خب شما جذاب بودید و سخندان و بلد
لحنتان ذاتن پر از مُشک خُتن عالیجناب
جانم از شوق زیارت پشت لبها حبس بود
لب گشودم جان بر آمد از دهن عالیجناب
با شما کمبودهایم رنگ عرفان میشدند
چشمتان ناموس بود عین وطن عالیجناب
عاشقم کردید، نفرین بر شما... "اندیشه" مُرد
یادتان میآید اصلا" اسم من عالیجناب؟
اندیشه فولادوند
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.